دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

دریافت کد خداحافظی

دریافت کد خداحافظی

اینجا همه چی در همه
نوشته شده در تاریخ 87/6/11 ساعت 12:4 ع توسط AHMAD TNT


یارو میگه اون بالا چی کار میکنی میگه دارم توت میخورم میگه این که درخت چناره میگه توت تو جیبمه
________________________________________
یه ترکه تو قرعه کشی بانک شرکت میکنه براش شش ماه زندون در میاد
________________________________________
یه ترکه میره استادیوم تو استادیوم همش بالاسرش نگاه میکرد بهش میگن بنده خدا چرا مسابقه رو نمی بینی میگه : ایلده دنبال کلمه زنده میگردم
________________________________________
یه ترکه چشماش رو باز میکنه گوشاش نمی شنوه
________________________________________
غضنفر وارد کابین خلبان شد و گفت: زود برو فرانسه. خلبان نگاهی کرد وگفت: ولی تو که اسلحه نداری. غضنفر گفت: خاک برسرتون، شما همیشه باید اسلحه بالای سرتون باشه، با زبون خوش نمی‏تونی بری؟
________________________________________
ترکه میخواسته بره دنبال دوست دخترش باهم برن بیرون ! خلاصه تو راه میبینه یه پسر تهرونیه رفته جلو خونه دوست دخترش دوست دخترشم تو آشپزخونس ! پسر تهرونیه میگه پاشو بیا بریم بیرون ، دختره میگه نه کار دارم بابام بهم گفته ظرفارو بشور پسر تهرونیه شاکی میشه میگه بابات گه خورده میگم بیا پایین ترکه کف میکنه خلاصه میاد تریپ بچه تهرونیرو بذاره میره دمه خونه دوست دخترش آیفون رو میزنه به دوست دخترش میگه بیاد دمه پنجره ، دوست دخترش میاد میگه چیه ؟ ترکه میگه لباس بپوش بریم بیرون ، دختره میگه کار دارم نمیتونم بیام ، ترکه یه دفعه داد میزنه میگه بابات گه خورده بهت میگم بیا پایین !!
________________________________________
تو اردبیل مانور می ذارن... دشمن فرضی پیروز میشه

 

 

 


 

اولی: «چی باعث شد سر شما طاس شود؟»
دومی: «باد.»
اولی: «چرا باد؟»
دومی:« آخر باد کلاه گیسم را برد!»
-----------------------------
معلم:« حامد! توضیح بده که سیب زمینی چگونه به دست می آید. »
حامد: «اجازه آقا! با پرداخت مقداری پول!»
-----------------------------
معلم ریاضی از دانش آموز پرسید: «اگر مادرت به تو بگوید نصف پرتقال را می خواهی یا هشت شانزدهم، کدامش را انتخاب می کنی؟»
دانش آموز پاسخ داد: «نصف پرتقال را!»
معلم گفت: «مگر نمی دانی نصف پرتقال با هشت شانزدهم پرتقال یکی است؟»
دانش آموز جواب داد: «چرا آقا! می دانیم، ولی پرتقالی که شانزده تکه شده باشد، قابل خوردن نیست.»
-------------------------------
اولی: تا به حال به هیچ کدام از آرزوهای دوران کودکی ات رسیده ای؟
دومی: بله، وقتی بچه بودم و مادرم موهایم را شانه می کرد، آرزو داشتم کچل بشوم!
-----------------------------
اسب کشاورزی را دزد برده بود. یکی گفت: «تقصیر خودت بود که اسب را خوب نبستی.»
دیگری گفت: «تقصیر پسرت بود که در طویله را باز گذاشته بود.»
کشاورز گفت: «همه تقصیرها از ماست. دزد بیچاره هیچ گناهی ندارد!»
---------------------------------
یک نفر پوست موزی روی زمین می بیند و می گوید: «ای وای! باز هم باید بیفتیم!»
--------------------------------
اولی: «من خواب دیدم رفته ام مسافرت.»
دومی: «من هم خواب دیدم که یک غذای خوشمزه خورده ام.»
اولی:« تنهایی؟ پس چرا من را دعوت نکردی؟»
دومی: «می خواستم دعوتت کنم، ولی گفتند رفته ای مسافرت.»







  پیام رسان 
+ دیدنی های امروز به روز شد دیدن کنید

+ فتوکاتور های داغ روز به روز شد

+ خدایا پس چرا من زن ندارم؟ (شعر طنز) با این عنوان به روز شد

+ به روز شد دیدن کنید

+ طنز نسل دانشجو ها در کشورهای مختلف با این عنوان به روز شد دیدن کنید

+ وبلاگ به روز شد با مطلب روز مادر

+ وبلاگ به روز شد با مطلب روز مادر

+ هدف از مخ زدن در گذر زمان ! ( طنز روز ) به روز شد دیدن کنید

+ امتحان آیین نامه راهنمایی رانندگی - طنز با این عنوان به روز شد نظر بدید

+ سیر تکامل تیپ در ایران... به روز شد دیدن کنید با این عنوان سیر تکامل تیپ در ایران...




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ